بخشی از خاطراتم***************part of my memories
hi this weblog will be a notebook for my some interesting experiense

The secret of flower راز گل آواز بهار song of spring what life taught me چیزی که زندگی به من یاد داد Salam


فقط یک لحظه... just a moment...

گاهی در زندگی لحظاتی کاملا متضاد پیش می آیند

گاهی روز و شب یکی می شوند

خوبی و بدی

زشت و زیبا 

لحظات سردرگمی

فقط یک لحظه...

 some times we see antonym moments in our life

sometimes day n night are one

good n bad are one

horried and pretty

confuse moments

just a moment...




نویسنده : FTM تاریخ : دو شنبه 13 ارديبهشت 1395

وقتی که آرزویت به حقیقت می پیونددwhen ur wish become true

اوه خدای من! باز هم مثل همیشه عاشق سورپرایز کردن منی و من باز هم به این فکر میکنم که چرا بیشتر آرزو نکردمخنده

ممنونم که امروز مرا با موسیقی باران بیدار کردی...

خدایا خیلی دوستت دارم... تو بهترین دوست منی که همیشه برای برآورده کردن آرزوهایم عجله میکنی...

بخاطر همه ی خوبیهات مچکرملبخند

 oh my God! again u surprised me n im again thinking that why i didnot ask you moreخنده

i love you God... you r my best frnd that alaways makes my wishes true...

thanks so muchلبخند




نویسنده : FTM تاریخ : یک شنبه 12 ارديبهشت 1395

The secret of flower راز گل

گل زیبای من، راز این همه زیبایی و لطافت تو چیست؟

با من بگو... رازت را در دلم نگه خواهم داشت...

آیا راز تو همان زیبا فکر کردن، زیبا جستن، زیبا بودن و زیبایی دادن است؟...

My beautiful flower, what's the secret of ur beauty?

Tell me... i'll keep ur secret with me...

Is it that Think beautiful, search beautiful, be beautiful n give beautiful...




نویسنده : FTM تاریخ : جمعه 10 ارديبهشت 1395

آواز بهار song of spring

ببار باران آواز تو یادآور خاطرات شیرین من است...

ببار و زندگی را با خود بیاور...

موسیقی دلنواز بهار... باران... ببار...

دلم هوای رنگین کمان کرده است...

start raining

spring u r remembering me my sweet memories...

rain n bring life with ur self

sweet song of sprin

rain

start raining 

i miss rainbow...




نویسنده : FTM تاریخ : جمعه 10 ارديبهشت 1395

what life taught me چیزی که زندگی به من یاد داد
پرتو طلایی رنگ خورشید از پشت ابر های سفید و شروع یک روز تازه.... طوفان و خاک و باد و سرما و نا پدید شدن خورشید... 
وقتی که ابر های سیاه آسمان را پوشاندند و ابر های سیاه بر آرزوهایت سایه یأس افکندند... وقتی که همه چیز دز تاریکی گم شد و مرگ تمام آرزوها حتمی...
امید...
که شاید خورشید و روز های روشن برگردند...
مرور خاطرات...
که یعنی روشنایی و نور نیز حقیقت دارند...
و وقتی در روباهایت کاملا غرق شدی... ناگهان باران می بارد... شاید صدای رعد تو را از رویا بیدار کند...
دیدن بارش باران... حس تازگی... بوی زندگی...
و این چیزی بود که زندگی به من آموخت...
when the golden light of sun show u a new day... and surrently storm n wind steal ur day and sun....
when black clouds hide ur sky n baned all your wishes... when all ur future is hidden in darkness... and the die of wishes are surely...
hope...
that maybe sun come back...
review memories...
that light is a fact...
and when you fall in your wishes n dreaming... the sound of lightering wakeup you...
see raining... feel fresh.. smell life...

and its what lifr taught me...



:: برچسب‌ها: زندگی,

نویسنده : FTM تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1395



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به بخشی از خاطراتم***************part of my memories مي باشد.